یه روزایی هست مثل امروز.. روزای خوبین کلا اما من حال ندارم. خیلی وقتها اینجوری میشم. مثل عروس دامادا که اینقدر قبل عروسی خودشون رو خسته می کنن که روز عروسی هیچی نمی فهمن- بماند که من عروسی خورم بهترین عروسی ای بود که تو کل عمرم رفتم. چون ۸ ساعت بلا انقطاع رقصیدم و شلوغی کردم--
منظورم این بود که بگم یه روزایی هست که با اینکه خیلی روای خوبین آدم انقدر خسته است که نمی فهمه این روز خوب چطوری تموم میشه... من گاهی که خیل یخسته میشم اینجوری میشم.
هفته پیش خیلی خسته کننده بود از نظر کاری. کلاسای آخر هفته ام هم ۲ هفته است که شروع شده.
من الان همش خوابم میاد..
مثل این زندانی های تحت شکنجه که نمی ذارن بخوابن منم اونجوری شدم. اما شکنجه ام خود خواسته است و یه جورایی ام د ارم ازش لذت می برم.
یه چیز دیگه هم هست. این روزا با این کلاس آخر هفته هام حس میهن پرستی ام حسابی تحریک شده. از یه ور هم نوسانات دلار و بی صاحابی و ضعیت موجود باعث شده دلم بخواد از این کشور فرار کنم.
این روزا خیلی حس های مضاد و متناقضی رو تجربه می کنم..
اما بیشتر از همه خوابم میاد...
سلام دوست عزیز ، وب زیبایی دارید
یه نگاه به لینک های زیر بندازید
تبادل لینک
http://www.sibtorsh.ir/link/
تبادل بنر
http://www.sibtorsh.ir/tabadol-banner/
-------------------------------
سایت اصلی
http://sibtorsh.ir
خوب لالا کن. این که کاری نداره. یه بالش می خواد و ...