ایراندخت نامه

فکرها و عقاید یک ایراندخت

ایراندخت نامه

فکرها و عقاید یک ایراندخت

پیروکسیکام یا ؟؟؟؟

 بازی استقلال پرسپولیس و که یادتونه همین بازی ۵ شنبه رو میگم.. یه اتفاقاتی در جریان اون افتاد که فکر کنم جالب باشه..


اون روز بعد ۲ تا گلی که استقلال زد به عنوان یک استقلالی سرفراز و مغرور یه بالش زدم زیر بغلم و یه نگاه حاکی از پیروزی به شوهر که یک پرسپولیسی ۲ آتیشه است انداختم و رفتم که بخوابم بلکه بچه کمتر عصبانی بشه.. همونطور که خودتون می دونید مثل انتخابات ۸.۴ که کر.و.بی گفت آقا ما یه رب خوابیدیم نتیجه یه چیز دیگه شد.. منم خوابیدم .. چشمتون روز بد نبینه.. گل دوم و که زدن شوهر یکم ورجه وورجه کرد و منم در عالم خواب و بیدار حس کردم یه چیزی شده. اما بازم پتو رو کشیدم رو سرم و از اونجایی که در هر شرایطی قابلیت خوابیدن رو دارم خرخرم بلند شد. گل سوم رو که زدن دیگه  شوهر کنترلش رو از دست داد و شروع کرد به داد زدن.. داد میگم یه چیزی میشنوید.. هوار مید.. حالا منو تصور کنید که از یه ور از داد اون چسبیم به سقف.. از یه ور عصبانی ام از نتیجه از یه ور ام دارم میگم بیشعور چه مرگته داد می زنی وباید کری خوندن پرسپولیس ها رو هم تحمل کنم. نتیجه این شد که شوهر که فهمید خیلی صداش بلند شده اومد بالای سرم به منت کشی.. که غلط کردم داد زدم  و اینا..

خلاصه از اونجاییکه من وحشی تر از این حرفام ؛ شروع کردم به مشت ولگد زدن به اون و خلاصه صحنه تبدیل شد به یه کشتی کچ مشتی.. خلاص تا تونستیم همو زدیم.. البته زیاد دردمون نیومد. ها بیشترش شوخی بود.. اما یه اتفاق مهم افتاد در یک صحنه وحشی گری های شوهر ، گردن من گرفت. البته اون موقع فکر می کردم گردنمه اما ظاهرا از کمر تا زیر گوشم اسپاسم کرد. ما هم گرم بودیم حالیمون نبود به وحشیگری ادامه دادیم. اون شب گذشت و جمعه هم من از ۸ تا ۵ کلاس داشتم.. اونم تموم شد. جمعه شب که خوابیدم دیدم دیگه نمی تونم تکون بخورم. یعنی شبیه یه تیکه الوار شده بودم. هیچ تکونی نمی خوردم. ناگفته نماند از متو کاربامول و کپسول پیروکسیکام و اینا گرفته تا ژل دیکلو فناک و هرچی فکر کنید و امتحان کردم و افاقه نکرد.

خلاصه این ماجرا ادامه داشت تا صبح شنبه و من سر کار نرفتم چون نمی تونستم راه برم.. خلاصه ظهر دیگه با چه ژانگولری شوهر منو بلند کرد و لباس تنم پوشید و اینا بردم دکتر.

رفتیم دکتر همونطوری ایستاده معاینم کرد و یه آمپول دیازپام بهم داد. که با بد بختی خوابیدم تا تزریقش کردن و بعد دیگه نمی تونستم پاشم . ۲ نفر اومدن به حالت گشتاور از روی تخت بلندم کردن.

یه سری ام قرص و پماد و اینا برام نوشت که هر چی گفتم نمی خوام تو خونه دارم به خرجش نرفت که نرفت.

دارو ها رو که گرفتیم می بینم شوهر داره رو زمین قل می خوره.. یه پماد شل کننده عضله بهم داده اسمش اکبر ۲ بود..


خلاصه از شنبه تا حالا هرکی به من میرسه میگه اکبر و مالیدی پشتت..


پ.ن.: خدا وکیلی اسم قحطه که اسم پماد شل کننده عضله رو گذاشتین اکبر ۲؟؟؟


نظرات 9 + ارسال نظر
ترنجی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ق.ظ http://toranj90.blogsky.com/

سلام خوبی
منم کلی ناراحت شدم از باخت استقلال البته بازی را ندیدم چون اگه میدیدم خودم و بچه باهم به جون شوهرک می افتادیم
اما جدن اسم قحطه ....اکبر 2 حالا چرا 2؟

چه بدونم؟؟
:دی

دکتر نگار کریمی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ق.ظ http://dr-negar.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
دکتر نگار کریمی هستم متخصص پوست،مو و زیبایی ،خوشحال میشم به من سربزنید
[گل]

سمیه.حسابدارتمام وقت چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ http://goonyeharfam.persianblog.ir/

سلاااااااااااام !
به به ! بانوی تنها ! ایراندخت عزیز!
وای که نمیدونی منم وقتی اسم این پماد رو همکارم بهم یه بارگفت چقددددددددددر خندیدم ! ! بهمم گفتش که چرا اسمش اینه ها ! ولی یادم رفته !

سمیه.حسابدارتمام وقت چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

آقا ادم اینجا کامنت میذاره ،اصلن نمیفهمه رسید یانه !!

گمنام چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ http://dgomnam.blogsky.com

یه مارک غذایی معروف توی امارات هست Kerry .
به عربی روش نوشته : کیری
برای اونا مفهوم خاصی نداره برای ما داره. شاید یه اکبر آقایی پماد رو تولید میکنه. اسمش مهم نیست کارش مهمه.

محمد چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ب.ظ http://madanshekaf.blogsky.com

سلام عزیز
اتفاقا ماه پیش همین اتفاق(لمس شدن)واسه یکی از دوستای منم افتاد
اولش خیلی نگران بودیم ولی خوشبختانه ۳-۴روزه خوبه خوب شد
البته پزشک اون مهمترین دلیل این قضیه رو جور دیگه ای تشخیص داد
میگفت که دلیلش یه ویروسه که تو بدن همه هست ولی غیر فعاله و این روزا به خاطر سرما بیشتر احتمال فعال شدنش هست
میگفت که بهترین درمانش یکی دو روز استراحت مطلقه و اینجوری اصلا خطری نداره
حالا دلیلش زیاد مهم نیست
مهم اینه که زوده زود خوب میشی و اینم میشه یه خاطره
ماهم برات دعا میکنیم که دیگه هیچوقت برات همچین اتفاقی نیافته ک اذیتت کنه
اااااااخه خدااااااااااا ما ک یه ایراندخت بیشتر نداریم
الهی درد و بلات بخوره تو سر هرچی عربه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ق.ظ

رضاکیانی پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ http://wars-and-history.mihanblog.com/

شانس آوردی اسمش محمود نبوده. دست کم اکبر قابل تحمل تره.

=))

سارا شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:41 ب.ظ http://shayad1shab.blogsky.com

تازه اکبر ۱هم برای سوختگیهای سطحی است ولی ۲ش برای گرفتنگی و اینها
ولی خداوکیلی خیلی کرم خوبی است!
و حکیم مومن میسازشون

آره موافقم خیلی پماد خوبی بود :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد