ایراندخت نامه

فکرها و عقاید یک ایراندخت

ایراندخت نامه

فکرها و عقاید یک ایراندخت

چند وقتی هستش که دارم خودم رو انگیزه یابی می کنم.. خیلی حس خوبی نیست.. یعنی نه که نباشه ها. یک کمی دردناکه اما برای زیبا شدن لازمه. یه چیزی تو مایه های اپیلاسیون یا ابرو برداشتن.. دردناکه اما باید تحملش کنی تا بهتر بشی..

خلاصه تو این گیرو دار خیلی خودم  زیر ذره بین گذاشتم. تو خلوت خودم. اون موقعی که داشتم با بچه برادر شوهر توپ بازی می کردم. وقتی داشتم به زیارت عاشورایی که غلط غلوط خونده میشد گوش می دادم. وقتی داشتم برنج و زرشک واسه نذری پاک می کردم.. همه و همه این وقتها داشتم به خودم فکر می کردم. به اینکه من چی می خوام..


یادمه سال ۸۸ همین موقع ها شاید ام اوایل پاییز بود. رفتم توی یه شرکت نرم افزاری مصاحبه بدم واسه بخش فروش نرم افزار. مدیر شرکته اومد باهام مصاحبه کرد. ۲ ساعتی با هم صحبت کردیم. اینقدر رزومه پرت و پلایی داشتم که نگو.. در ۶-۷ تا زمینه مختلف کار کرده بودم. از ارزیابی اقتصادی طرح های توجیهی گرفته تا برنامه نویسی دات نت. هر جا هم سر راهم قرار گرفته بود کار کرده بودم. یارو هر سوالی که می خواست کرد منم همه رو جواب دادم تا حدی که گفت من دیگه ایرادی ندارم که بخوام بگیرم فقط یه سوال دارم.. خانمی که شما باشی چی از جون زندگی می خوای؟ با هفته ای ۱۰ ساعت کلاس رفتن و ۵۰ ساعت کار کردن و اینقدر اینور و اون ور دویدن چی رو می خوای به دست بیاری.


**

اون روز واسه اولین بار به همچین چیزی فکر کردم. شاید به خاطر سختی هایی که تو بچگیم گذروندم شاید به خاطر دیدن استیصال مامانم وقتی که بابام پولی نداشت و اون میگفت کاش من کاری از دستم بر می اومد.. نمی دونم به هر دلیل که بود هیچ فرصتی رو واسه یاد گیری از دست ندادم.. 

همیشه یه آلترنتیو دارم. اگه در پژوهش تخته بشه میرم کار بازرگانی می کنم. اگه بازرگانی تعطیل بشه میرم فروشندگی می کنم. اگه نشه فروشندگی کرد می رم آشپزی می کنم. ..


**


خلاصه اون روزی که اون آقای مدیر باهام صحبت کرد اولین روزی بود که توی زندگیم به صورت واضح نشستم و خودم رو آنالیز شغلی کردم. اون روز اون آقا بهم یاد داد تا بشینم واقع بینانه به خودم نمره بدم تا بفهمم علاقه اصلیم چیه..

شاید یه جورایی اون روش شده روش رفتاریم.. توی ذهنم حک شده...


**

اینهمه حاشیه رفتم و آسمون ریسمون به هم بافتم که بگم این روزا هم همچین حسی دارم..

بیشتر در زمینه ادامه تحصیل


خب اگه بخوام از ۰-۱۰۰ نمره بدم انگیزه هام برای درس خوندن به شرح زیره :


۱- علاقه به مطالعه و تحصیل : ۸۵

۲- راضی کردن ماما ن وبابام : ۶۰

۳- زدن پوز خانواده شوهر : ۱۵۰

۴- حفظ اختلاف سطح تحصیلی با اطرافیان( شامل دختر خاله ها و پسر عمه و عمو های خودم و پسر خاله و پسر عمه های شوهر-- بقیه هم حریف قدر محسوب نمیشن) : ۴۰

۵- طی یه مرحله چالش بر انگیز : ۹۹.۹۹

۶- یه بار از روی دوش خودم بردارم. چون همش فکر می کنم یه کار انجام نشده دارم: ۱۳۰

۷- سایر ۵۰

جمع کل: ۶۱۵




حالا عوامل باز دارنده :

۱- تنبلی : ۱۶۰

۲- وقت نداشتن به علت اینکه ۸- ۶ سر کار هستم : ۴۰

۳- حس شروع کردن نداشتن : ۵۰

۴- گور بابای همه : ۱۹۰

۵- دلم می خواد بچه داشته باشم : ۱۰۰

۶- اگه وقت بذارم رو درسم کارمو از دست می دم: ۶۰

۷- دلم می خواد مثل بقیه زنها علاف آرایشگاه و مرکز خرید و حرفهای خاله زنک باشم : ۲۰

۸- خسته شدم از درس خوندن و امتحان دادن و استرس پایان نامه :۳۰

۹- سایر ۵۰

جمع کل :۷۰۰


حالا واقعیتش اینه که ۹ ماهه می خوام شروع کنم به درس خوندن و نمی شه.. الان دارم هی فکر می کنم و فکر می کنم.. اما هی این موارد بالا توی فکرم جفتک میندازن از این ور به اون ور.. دیگه همینا..


اینقدر وسط نوشتن این متن بلند شدم و آدم اومد بالای سرم که نفهمیدم چی نوشتم.. نیست خیلی تمرکز فکری دارم....


عقده ای کیست ۲


عقده ای یک دختر ۲۵ ساله مجرد است که وقتی توی یه جمع ۴۰ نفری از خانم های پیر؛ جوان، با سواد یا بی سوادِ فامیل نشسته بلند بلند بر میگرده میگه نیست که من مهندسم... تا الان همه خواستگارام و رد کردم ... 


( خدا وکیلی کشته این خانم مهندس های کشورم، ها!! )