ایراندخت نامه

فکرها و عقاید یک ایراندخت

ایراندخت نامه

فکرها و عقاید یک ایراندخت

خیلی وقته که می خوام یه چیزایی بنویسم. یعنی واقعا وقت نمی کنم. از اونجایی هم که جمع زیر آب زن ها جمعن اینجا نمی تونم هم زیاد بیام توی وبلاگم بچرخم. خیلی چیزا رو می بینم که واقعا دلم می خواد در موردشون بنویسم. خیلی فکر ها

این چند وقته خیلی سرم شلوغ بوده. واقعاً.. کسر خواب هم دارم. این یکی - دو   روزه  واقعا 9 ساعتی که سر کار بودم مثل زهر برام گذشته.

یه دوره فکر مشغولی طولانی رو گذروندم. می خوام برم کلاس شنا. شاید زبان هم خوندم. کلاس دف هم ای بدی نیست دلنگ و دولونگی می کنم...

نگران پولم. نگران آینده..

امروز به ذهنم رسید برای اولین بار متنم رو توی ورد تایپ کنم بعد بیام اینجا بذارم. که فکرکنم اینطوری بازم بتونم یه چیزایی بنویسم بدون اینکه توجه کسی رو جلب کنم.

خسته و خواب آلودم..

بازم میام می نویسم...

2/7/91 ساعت 8:50 دقیق صبح